تنظیمات استایل سایت

انتخاب نوع نمایش

  • Full
  • Boxed

انتخاب رنگ

  • skyblue
  • green
  • blue
  • coral
  • cyan
  • eggplant
  • pink
  • slateblue
  • gold
  • red

خودشناسی اساس تغییر(دکترسپهرتاج)

خودشناسی اساس تغییر
دکتر سپهرتاج – روان‌پزشک

اگر بخواهیم در هر مقطع سنی، تغییری واقعی در خود و روابط مان با دیگران ایجاد کنیم، باید با خودشناسی آغاز کنیم. خودشناسی یعنی روبه‌رو شدن با درونیات پنهان، با بخش‌هایی از وجودمان که از ترسِ طرد شدن، نادیده‌شان گرفته‌ایم. بسیاری از ما سال‌ها با چهره‌ای «خوب» و «قابل‌قبول» زندگی می‌کنیم، در حالی که بخش‌هایی از وجودمان در “سایه” مانده‌اند و بی‌آن‌که بدانیم، از همان تاریکی بر رفتار و احساسات ما اثر می‌گذارند.

سایه چیست؟

دبی فورد این بخش نادیده را «سایه» یا «نیمه‌ی تاریک وجود» می‌نامد. ما با سایه به دنیا نمی‌آییم، سایه در فرآیند رشد اجتماعی ساخته می‌شود. از کودکی، وقتی والدین و معلمان به ما می‌گویند «این کار زشته»، «دختر خوب عصبانی نمی‌شه»، یا «پسر خوب گریه نمی‌کنه»، یاد می‌گیریم احساسات و تمایلاتی را پنهان کنیم که مورد پذیرش دیگران نیستند. خشم، حسادت، تنفر، شهوت، کینه، خودخواهی و حتی غرایز طبیعی، به تدریج از آگاهی ما کنار گذاشته می‌شوند. اما حذف نمی‌شوند. فقط پنهان می‌گردند.

این بخش طردشده بعدها به شکل‌های دیگری بروز می‌کند: در قضاوت دیگران، در روابط پرتنش، در احساس شرم یا اضطراب، یا حتی در رفتارهای وسواسی. دبی فورد می‌گوید: «ما هر آنچه را در دیگران قضاوت می‌کنیم، در واقع در خود نمی‌پذیریم.»
چرا باید سایه را بشناسیم؟

سایه دشمن ما نیست. بخشی از نیروی حیات ماست که از آگاهی بیرون مانده. اگر آن را نادیده بگیریم، در ناخودآگاه فعال می‌شود و گاه ویرانگر عمل می‌کند. اما اگر با آن آگاهانه روبه‌رو شویم، انرژی و خردی عمیق آزاد می‌شود.
به تعبیر دبی فورد، «در تاریکی، گنجینه‌ای از قدرت نهفته است.»

شناخت سایه یعنی پذیرش همه‌ی خویش، هم روشنایی و هم تاریکی. انسان کامل کسی نیست که تاریکی ندارد، بلکه کسی است که آن را می‌بیند، می‌پذیرد و مهارش می‌کند.
نخستین گام،شناخت و پذیرش سایه است. تا نپذیریم که در ما تاریکی نیز هست، نوری در کار نخواهد بود. مثال: اگر از خودخواهی دیگران بیزاریم، شاید بخشی از ما هم خودخواهی دارد و نیاز دارد گاهی به خواسته‌های خود اهمیت دهد.

در کودکی آموخته‌ایم که «خوب بودن» شرطِ دوست‌ داشته شدن است است. از همان‌جا سایه در وجود ما شکل می‌گیرد.
مثال: کودکی که برای ابراز خشم تنبیه شده، در بزرگسالی هرگز خشمش را نشان نمی‌دهد و از درون فرسوده می‌شود.

دیگران بازتاب ما هستند. هر ویژگی که در دیگران قضاوت می‌کنیم، درون خودمان نیز وجود دارد. وقتی از قضاوت کردن دیگران نسبت به خودمان حساس هستیم و بارها می گوئیم قضاوت نکنید، د حقیقت پژواکی از قضاوتگری خودمان نمایش داده می شود. برعکس وقتی از قضاوت دیگران چندان واهمه نداریم، یعنی قضاوتگری چندانی در نیمه تاریک ما نهفته نیست.
یا اگر از دروغ‌گویان نفرت داریم، شاید ما نیز برای حفظ تصویری خوب از خود، گاه حقیقت را پنهان می‌کنیم، حتی اگر دروغ نگوئیم.
هر ویژگی سرکوب‌شده، نیرویی نهفته دارد. با پذیرش آن، انرژی از دست‌رفته بازمی‌گردد.
انسان کامل کسی نیست که تاریکی ندارد، بلکه کسی است که آن را می‌شناسد و مهارش می‌کند.
مثال: کسی که درون خود هم عشق و هم نفرت را می‌پذیرد، کمتر به افراط و قضاوت گرفتار می‌شود.

قضاوتِ کردن دیگران، در واقع محکوم‌کردنِ خویشتن است.
مثال: اگر از افراد ولخرج بدمان می‌آید، شاید بخشی از وجود ما نیز آرزوی آزادی و لذت از زندگی یا ولخرجی دارد.

در دل هر زخم، دانشی نهفته است. روبه‌رو شدن با ترس‌ها، سرچشمه‌ی خرد درونی است.
مثال: کسی که از تنهایی می‌ترسید، با پذیرش آن درمی‌یابد که تنهایی می تواند استقلال و قدرت در او ایجاد کند.

هرگاه واکنشی شدید نسبت به دیگران داریم، باید از خویشتن بپرسیم: «این ویژگی، کجا و چه قسمتی از تاریکی من، پنهان شده و آن را پیدا کنیم.»
مثال: اگر از رئیس خود به خاطر کنترل‌گری بیزاریم، شاید خودمان نیز تمایل به کنترل اوضاع داریم.
وقتی سایه را ببینیم، از نقش قربانی خارج می‌شویم و مسئولیت تجربه‌های خود را می‌پذیریم.
مثال: به جای سرزنش دیگران برای شکست‌ها، باید دریابیم که بخشی از وجود ما از شکست می‌ترسید و به سوی موفقیت نمی رود.

در نهایت، شناخت سایه ما را به خرد می‌رساند. خرد و عشق بی‌قید و شرط به خود.
مثال: فردی که ترس‌ها و ضعف‌هایش را می‌پذیرد، از سرزنش خود رها می‌شود و به آرامش واقعی دست می‌یابد.
برخی گفتگوها، کلمات یا قراردادهای اخلاقی که در بزرگسالی به کار می‌روند، هرچند ممکن است احترام و آداب را افزایش دهند، در حقیقت می‌توانند شکل پنهانِ محدودسازی انسان باشند. برای نمونه، واژه‌هایی مانند ادرار، شاشیدن، مدفوع کردن یا ریدن، همگی واژه‌های فارسی و بی‌طرف‌اند. اما در مسیر رشد فرهنگی، برخی از آن‌ها به «سایه» رانده شده‌اند. این واژه‌ها در ذات خود بار منفی ندارند، اما در بسیاری از فرهنگ‌ها، به زبان آوردنشان ناپسند شمرده می‌شود. همین پنهان‌سازیِ طبیعی‌ترین مفاهیم زیستی، نمونه‌ای از سازوکار شکل‌گیری سایه در سطح اجتماعی است. جایی که فرهنگ، برای حفظ ظاهر، بخشی از واقعیت انسان را پنهان یا انکار می‌کند.

نتیجه پایانی این که:
آشتی با سایه، آشتی با زندگی بهینه است.
کتاب «نیمه تاریک وجود» اثر دبی فورد دعوتی است برای واکاوی و بازگشت به خویشتن . روشنایی تنها در پرتو شناخت تاریکی معنا دارد. هرآن‌چه از خود طرد کرده‌ایم، در واقع بخشی از نیروی حیات ماست که در لباس ترس پنهان شده است.
پر واضح است نگه داشتن مستمر نادیده ها در نیمه پنهان، انرژی زیادی از انسان می گیرد. خودشناسی یعنی نترسیدن از نگریستن به آینه‌ی درون، جایی که با دیدن سایه، روشنایی حقیقی را بازمی‌یابیم. این همان کلیدی است که دروازه‌ی دنیایی نو را می‌گشاید. دنیایی که در آن، خودِ واقعی‌مان را با مهر و آگاهی در آغوش می‌کشیم.
آگاهی رمز موفقیت

دسته بندی : مقالات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.