🌀 دومین سال گرامیداشت مادرم، بانو نرگس امیرسالاری 🌹
✳️ نازنینم، مهربانم… ای آنکه وجودم را زندگی بخشیدی، ای آنکه سرمایهی گرانسنگ عمرت را در فرزندان خویش بنهادی. 🩷
مادرم تو خورشیدی بودی که در کلبهای ساده و مصفا تابیدی و با مهر بیپایانت، جهان کوچک ما را روشن روشن کردی. مهرت، رود خروشانی بود که هر روز و هر شب، در دل و جانمان جاری بود و نگاهت، چراغی که هنوز در تاریکترین شبها، مسیر زندگی ما را روشن نگاه میدارد.
نوازشهای روزانه ات تا بیخوابیهای شبانه پای گهواره، لبخندها، لالاییها و تاتیها، چیزی نیستند که از خاطراتم پاک شوند. هر نسیم دلنشین، بوی شبنم و شببوی باغچه، یادآور شبهای بیداریات پای گهواره من است. هر گل نرگسی که میبینم، بوی عطر جانت در مشامم میپیچد و دلم را آکنده از مهرت میکند. پاس میدارمت، ای ذرات وجودم.
وقتی به یاد میآورم، آن دستهای نوازشگر، پا به پای من برداشتنهایت، آموزش استقامت، شجاعت، صداقت، عشق، مهر و استقلال… همه مانند فیلمی سینمایی از برابر دیدگانم میگذرد. تو با مهر و ایستادگی، نسلی را پرورش دادی که در مسیر زندگی، از نور و عشق تو بهرهمند میشوند.
🌀سنجش ارزش انسان و جایگاه مادرم
برخی ارزش گذاری را در انسانیت، نیکوکاری و اخلاق، احسان و…میبینند. برخی در نحوه ارتباط با همنوعان و میزان مفید بودن برای جامعه و جهان. اما به باور من، ارزش انسان جمع جبری اثرات مثبت و منفی اوست. اثری که برای خانواده، جامعه، یا حتی جهان میتواند باقی بماند(مثبت یا منفی) و گاه سالها و قرنها پس از مرگ نیز ادامه یابد.
در این سنجش، مادرم نمونهای درخشان بود. در محیطی کوچک اما باصفا و با کمترین امکانات، علاوه بر همراهی در تامین معاش، فرزندانش را چنان پرورش داد که امروز در جایگاههای ارزشمند میدرخشند: آموزگاری، مدیریتی، کارآفرینی، پزشکی… بیآنکه خود تحصیلات کلاسیک داشته باشد، آموزگاری بزرگ بود. آموزگاری که با مهر، عشق، جرات، شجاعت، استقامت و صداقت، فرزندانش را وارد جامعهای پیشروتر از شرایط زمان و مکان خود ساخت.
بین کسانی که در شرایط مهیا به مدارج عالی دانشگاهی و شغلی میرسند و آنان که در محیطی نابرخوردار چنین راهی را میپیمایند، تفاوت بسیار است. مادرم در زمانی که فرزندآوری امری عادی به نظر میرسید، پا بپای پدرم با درایت و پشتکار، هم به تربیت و هم به تحصیل فرزندان همت گماشت و آنان را به مدارج عالی رساند.
من زندگی، تحصیلات و عشق به طبابت را مدیون مادرم بانو نرگس و پدرم سید عنایت میدانم.
بارها به بیمارانم گفتهام که بهترین هدیه برای من، بهبودی آنان است و همین هدایا را به روان پاک پدر و مادرم تقدیم میکنم.
🌀 جاودانگی
مرگ، ایستادن نیست. دگرشدن است. انسان در تولد و مرگ نقشی ندارد. مرگ اجتنابناپذیر است. پس باید از آن هراس نداشته باشیم.
از نگاه من، مرگ به دو دسته تقسیم میشود: زودهنگام و بهنگام.
مرگ بهنگام، در سالخوردگی، پایانی طبیعی و آرام است که نه تنها جای سوگواری ندارد، بلکه باید آن را با شادی بدرقه کرد.
مادرم از آنان بود که بهنگام رفت. در نود و دو سالگی، پس از آنکه زندگانی را با مهر و شادی آکند، شب به رسم معمول خوابید و روز بعد، آرام و بیهیاهو رخت بر بست. چه رفتنی ساده و زیبا، چنین مرگی که همچون یاقوت قیمتی است، آرزوی من نیز می باشد.
یاد او با تبسم و خندهای زنده است که تا واپسین روزها، حتی در آخرین تماسم با او، به من انتقال داد. او نمونه بارزی از شادمانی و انرژی مثبت بود و یادش همچنان ما را در مسیر زندگی روشن میکند.
برای من، بهترین جمله پس از مرگ او، همان است که مادرم بارها بر زبان میآورد: «یادش گرامی و خاطرهاش جاودان باد».🌹💞🌹
یقین دارم روزگاری در قامت لالهها و نسترنها یا در شکوه سروهای خرامان، دوباره خواهد آمد. چه لذتبخش است تصور آنکه زندگی دوباره از وجود او رویانده می شود و عطر حضورش موجودات را شادمان میکند.
گویی نسیم، پیامآور نفسهای توست که بازگشته تا خانه را با بوی آشنایت بیاراید.
✳️ شصت سال عاشق زیستنات بودم، سه شنبه ۲۸ شهریور ۱۴۰۲ عاشق این گونه رفتنت شدم، رفتنی که شب خوابیدی و پس از طلوع خورشید بدون هیاهو رخت بربستی…
یاد و خاطرهات هماره جاودان 🌹💐🌹
دکتر سید سادات سپهرتاج
۲۸ شهریور ۱۴۰۴











