بیماریهای اعصاب از جمله مهمترین چالشهای سلامت روان در جوامع امروزی هستند. با وجود پیشرفت چشمگیر در دانش اعصاب و روانپزشکی (Neuroscience & Psychiatry) و تولید داروهای مؤثر در کنترل این اختلالات، هنوز برخی افراد نسبت به پذیرش بیماریها و داروهای اعصاب مقاومت نشان میدهند. این مقاومت معمولاً به دلیل نا آگاهی از علم روز و ریشه در نگرش های واپس گرا دارد.
درک نادرست از بیماریهای اعصاب سبب شده برخی آنها را نشانه ضعف شخصیت یا ضعف فردی در کنترل رفتار بدانند. در حالیکه نزدیک به هفتاد سال است که علم ثابت کرده این اختلالات نتیجه بدتنظیمی ناقلهای عصبی (Neurotransmitter Dysregulation) در نقاطی از مغز هستند. ناقلهایی مانند سروتونین، دوپامین و نوراپینفرین نقش حیاتی در تنظیم خلق، خواب، انگیزه و تمرکز دارند. برای نمونه، پژوهش کلاسیکی که توسط کاپلان و سادوک (Kaplan & Sadock, 1991) منتشر شد، نشان داد کاهش سطح سروتونین در مسیرهای مغزی با بروز افسردگی (Depression) و اضطراب (Anxiety) ارتباط مستقیم دارد. بر همین اساس، داروهای ضدافسردگی با تنظیم سطح این ناقلها موجب بازگشت تعادل شیمیایی مغز و بهبود خلق، اضطراب، خواب یا اختلالات روان میشوند.
بنابراین، بیماریهای اعصاب نه ضعف اراده، نه مسئله اخلاقی، بلکه همانند سایر بیماریهای جسمی مانند دیابت یا فشار خون، گوارشی، ریشه زیستی و قابلدرمان دارند. افرادی که هنوز بیماریهای اعصاب را «انگ اجتماعی» میدانند، در واقع نتوانستهاند یا نمی خواهند خود را با تحولات علمی و فرهنگی روز هماهنگ کنند. چنین دیدگاهی بازمانده از گذشته دور است. زمانی که آگاهی عمومی از بیماریهای روانی اندک بود و علم پزشکی هنوز نتوانسته بود به عامل بیماری و درمان های دارویی دست یابد و بیماران روانی برای حفظ ایمنی خود یا دیگران در شرایط سخت و گاه غیرانسانی نگهداری میشدند. خاطرات جمعی آن دوران هنوز در ذهن برخی از افراد جامعه باقی است و بهصورت ناخودآگاه در گفتار و قضاوتها بازتاب مییابد که سبب اجتناب و مخفی نگه داشتن بیماری های اعصاب و محروم ماندن از درمان می شوند. پس افراد درجا مانده با دیدگاه های واپس گرایانه، خواسته یا ناخواسته سبب کاهش سلامت روان جامعه خواهند بود.
با این حال، خوشبختانه بخش بزرگی از جامعه امروزی با دیدگاهی منطقیتر و فهیم تر به سلامت روان مینگرند. امروزه بسیاری از افراد با مشاهده نتایج مثبت درمانهای اعصاب و رواندرمانی، از این خدمات بهره میبرند و مشوق دیگران از این خدمات ارزشمند نیز هستند. بیماران پس از درمان موفقیت آمیز، نهتنها سلامت روان خود را بازمییابند، بلکه کیفیت روابط خانوادگی و اجتماعیشان به مراتب بهبود مییابد. میزان بالای رضایتمندی بیماران که در سامانههای نوبتدهی آنلاین مانند «نوبت دات آی آر»، «دکترِتو» ،«دکتر دکتر» و سایر سایت ها به ثبت نظر رسیده است، مؤید این تغییر نگرش است. تا آنجا که در بسیاری از مراکز روانپزشکی، نوبتهای درمانی چند هفته، حتی چند ماه پر هستند.
نکته مهم دیگر آن که بیماری های جسمی و اعصاب، به شدت همدیگر را تحت تاثیر قرار می دهند. هیچ بیماری جسمی وجود ندارد که اعصاب و روان را در گیر نکند. بیماریهای گوارشی، قلبی، عفونی، کلیوی و سرطانها همگی بهطور مستقیم یا غیرمستقیم موجب تغییر در خلق و کارکردهای عصبی، بدخوابی و استرس میشوند. از طرفی استرس، بدخوابی و … با کاهش ایمنی بدن، فرد را مستعد و مبتلا به بیماری های جسمی می کنند. چه بسا در همه گیری کرونا، بسیاری از مردم جهان به علت استرس و در پی آن کاهش ایمنی و افزایش شدت اثر ناشی از کرونا، جان خود را از دست دادند.
به بیان دیگر، سلامت جسم و روان دو بعد جداییناپذیر از یک کل واحدند، و بیتوجهی به هرکدام موجب اختلال در دیگری خواهد شد.
در نهایت، آنچه اهمیت دارد، آگاهیبخشی علمی و تغییر نگرش فرهنگی نسبت به بیماریهای اعصاب است. جوامعی که این بیماریها را همانند سایر بیماریهای پزشکی می پذیرد و بیماران را با همدلی و درک حمایت می کنند، نهتنها گامی بزرگ در مسیر سلامت روان برمیدارند بلکه به بلوغ فرهنگی و اجتماعی بیشتری نیز دست یافته اند.
.آگاهی رمز موفقیت است*











